چهره یک هنرمند
مینو خواجه الدین | ۱۳ آگوست ۲۰۱۰
بهروز نقي پور، هنرمند ايراني كه در هلند زند گي مي كند، چندي پيش نمايشگاهي از آثارش را درخانه ي ميان فرهنگي كارگاه/ايرانيان هانفر برگزار كرد. من او را در يك روز گرم ژوئيه در نزديكي «واسر كونست» ملاقات كردم. او نقاش،متفكر و موزيسين است. مرد ميان قامتي كه ظاهري آرام دارد و كم حرف مي زند. رفتار دوستانه و ملايمش مرا به ياد موبدان بودايي مي اندازد كه به جاي قبايي نارنجي رنگ ، شلوار جين مشكي و پيراهني مشكي تراز آن به تن دارد. كله ي كم مويش هم به اين شباهت مي افزايد. وقتي اين برداشتم را از ظاهرش با او در ميان مي گذارم لبخندي مي زند و مي گويد كه خيلي ها اين شباهت را به او نسبت مي دهنداما او در مورد بوديسم اطلاع زيادي ندارد. معلم اخلاق وپيرو عقيدتي بودن هم كار او نيست و از شرط و شروط و چهارچوب هاي از پيش تعيين شده هم خوشش نمي آيد و اضافه مي كند: « از آن جايي هم كه بوديسم را نمي شناسم نمي توانم هم بگويم كه اينان معلمان اخلاق هستند .»
بهروز نقي پور با لهجه ي كرمانشاهي، فارسي حرف مي زند و وقتي كه بحث هنري در مي گيرد واژه هاي هلندي اينجا و آنجا در ميان كلامش به گوش مي خورند.
ما همچنانكه در امتداد رودخانه لاينه به سوي ساختمان فاووست پيش مي رويم از او مي پرسم در كجاي جهان حس مي كند كه در خانه اش است. نقي پور مي گويد: « در كرمانشاه به دنيا آمده ام و به عنوان شهروند هلندي پذيرفته شده ام. اما آيا هويت من داشتن يك كارت و عكسي بر آن است؟ هویت من مجموعه اي از حس ، تفكر و واكنشم در برابر جهان اطراف است. من با هنر زندگي مي كنم و كارم اينست كه بازتاب هاي درونيم را به شكل اثر هنري تجسم ببخشم. من با هنر از ناكجا آبادم. با هنر بي هويتم. با هنر نه اينجاييم و نه آنجايي. با هنر همه جا خانه ي من است. با هنر بي وطنم. با هنر جهان وطنم.»
نقي پور 1956 متولد شده است. در ايران به عنوان روزنامه نگار و عكاس كار كرده است.1990 ايران را ترك گفته است. در هلند هنر هاي تجسمي خوانده و با رتبه ي ممتاز اين دوره را به پايان رسانده است. بهروز نقي پور از اين دوره به عنوان «دوران استقلال» ياد مي كند ومي افزايد: « زماني كه خلاقيت و شيفتگي خودم را به هنر كشف كردم، مي خواستم مانند دوران كودكيم نقاشي كنم اما اين بار نه روياهايم را بلكه انديشه و رازهاي دروني را. ولی اين شيفتگي به يك سكوت درد آور تبديل شد. چون وقتي بچه هستي تنها معيار مقايسه ات خودت هستي. اما به مثابه ي انسان بالغ، در جوی آلوده از حاکمیت استاد شاگردی، پيش نويس ها اقتدارسنتی راه بر تو سد می شود. ولی دیری نمی پاید که بار دیگر در هلند كه هنر مستقل و آزاد است، توانستم خود را با موضوع هايي نظير زندگي ، مرگ، عشق، نفرت، اعتقاد، سوگ، شادي، قدرت، بي قدرتي درگير كنم. اما اين كافي نبود و من بايد ازين فراتر مي رفتم. و حالا در در سكري آميخته از سكوت، موزيك و تفكر به تصاويري دست مي يابم كه از رنگ ها ، ساختار، تركيب، كنتراست و توازن پديد مي آيند. اين آثار انعکاسی از خود من هستند که هر عنصري از آن ازرازهاي درونی انسان خبر مي دهند.»
در اين ميان من و نقي پوربه خيابان هاي پر رفت و آمد ليندن نزديك مي شويم. او را به سوي پارك كودكي كه در خيابان اشتركه اشتراسه قرار دارد هدايت مي كنم تا نظرش را در مورد آثار هنري كه در اين پارك كودك قرار دارند بپرسم. بچه ها با رنگ پوست، سن و مليت هاي مختلف باهم مشغول بازي هستند. پدر و مادر ها با لباس هاي رنگ و وارنگ كه خبر از عقايد و باور هاي متفاوت مي دهد دور ميز كاشيكاري شده اي نشسته اند و مشغول گپ و گو هستند. بهروز نقي پور شادي كودكانه اي بروز مي دهد و در حاليكه ديگر چندان جدي به نظر نمي رسد مي گويد: « صحنه ي جالبيه. من تا حالا توي اروپا چنين صحنه اي نديده ام » و بلافاصله اضافه مي كند: « ولي اخيرا هنر در اروپا به خدمت آموزش و مقاصد اجتماعي گرفته مي شود ودر چنين پروژه هايي هنر به عنوان هنر نا ب فراموش مي شود. حيف كه همه جا بودجه هاي مالي براي هنر حذف مي شوند و درست زماني كه جهان نياز به آن دارد يعني زماني كه بحران هاي مالي و اجتماعي اوج مي گيرد، اين اتفاق روي مي دهد.
به ليمر اشتراسه مي رسيم. بهروز مي گويد: «گويي توي اين محله همه همديگر را مي شناسند. حس مي كني همه مي توانند با هم سلامي رد و بدل كنند و با هم گپ بزنند و همديگر را بفهمند. يك نوع چند فرهنگي بودن. مي پرسم :
« آيا چند فرهنگي بودن يك پديده ي جهاني است؟»
– « بي شك!» –
« آيا زماني كه هنر به يك موضوع جهاني مي پردازد هنري جهاني به زبان ديگر هنري جهانشمول است؟»
– «فكر نمي كنم كه يك موضوع جهاني، معيار جهاني شدن يك اثر بشود. شايد اصلا واژه ي جهاني واژه ي درستي در حوزه ي هنر نباشد. يك اثر هنري درک ديگري نسبت به حوزه ي علوم اجتماعي مي طلبد تا به طور جهاني فهميده شود. براي جامعه شناسي زبان مشترك شرط لازم است اما در حيطه ي هنر ” ناب بودن،كيفيت كار و قدرت بیان” يك معيار جهانيست. با اين ترتيب يك موضوع ناب محلي با يك روش بي بديل و شگرف مي تواند شهرتي جهاني نصيب يك اثر هنري بكند و در دنيا فهميده شود.»
در اين ميان به ليند نر ماركت پلاتز رسيده ايم. بهروز نقي پور نگاهي سريع به صفحه ي تلفن دستيش مي اندازد و از اين راه به من مي فهماند كه زمان، زمان رفتن است. موضوع زيادي وجود دارد كه مي خواهم با او در موردشان صحبت كنم. مثلا اينكه: « آيا هنرمند يك انسان جهان وطن است؟» اما بهروز نقي پور راه درازي تا «كريمپن آن دن اييسل» در پيش دارد.
مینو خواجه الدی
Minoo Khajeh Aldin Visual artist, Art Critic, member of the German – Austrians GEDOK Artists Association Bildende Künstlerin Mitglied GEDOK Niedersachsen http://www.facebook.com/pages/Minoo-Khajeh-Aldin-page-مینو-خواجه-الدین/274134619302867
هانوفر، تابستان 2010